احساسم را به دار آویخته ام
انتظار برای لحظه ای نگاه تو
آب می کند شمع سوزان درونم را
واژه های دوست داشتنی
سالهاست که به حبس ابد محکوم شده اند
احساسم را به دار آویخته ام
هنگامه های دوست داشتنت
نگاهم کور می شود
پشت تبلور یک حس مبهم
و تو را تکرار میکنم
در آهستگی زمان
احساسم را به دار آویخته ام
سهم من از تمام تو
آرزوی تک واژه های پر از ابهام بود
حرف هایی که فاصله دار
حس بی جان مرا خراش می داد
پ ن: به وقت فراموشخانه
درباره این سایت