جادوی چشمانت
به عمق لایه های تاریخ می برد
روح سرگردان مرا
آن هنگام که
سیب سرخ حوا
معجزه ای رقم زد
"عشق و نافرمانی"
و چه زیباست بوسه های از سر عشق
و ضربانی که در حرارت نفس هایت بالا می رود
هزاره سال طعم شیرین لبانت را
به وعده بهشت نمی دهم
حوای من
تو ای بهانه شکفتن شکوفه ها
دیار دلواپسی ها
تنها به نقش چشمانت گل می دهد
بتاب بسان خورشید
و ببار بر این وسعت بی جان
.
پ ن: این نیز سرکشی کرد و از فراموشخانه بیرون آمد!
درباره این سایت